دل نوشته
 
Design by : NazTarin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 8839
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

 

من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درخت ام تو بهار
ناز انگشت های بارون تو باغ ام میکنه
میون جنگل ها تاق ام میکنه.
تو بزرگی مثل شب.
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی مثل شب.
خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی تو .
تازه ، وقتی بره مهتاب و ،هنوز
شب ِ تنها
باید
راه دوری بره تا دم دروازه ی روز
مث شب گود و بزرگی
مث شب.
تازه ، روزم که بیاد
تو تمیزی
مث ِشبنم
مث ِ صبح.
تو مث ِ مخملی ابری
مث ِ بوی علفی
مث ِ اون ململ ِ مه ِ نازکی
اون ململ ِ مه
که رو عطر علفا ، مثل بلاتکلیفی
هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتن
میون مرگ و حیات .
مث ِ برفائی تو .
تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مث ِ اون قله مغرور ِبلندی
که به ابرای سیاهی و بادای ِ بدی می خندی...

من بهارم تو زمین
من زمین ام تو درخت
من درختم تو باهار،
ناز انگشتای بارون ِ تو باغ ام میکنه
میون جنگل ها تاق ام میکنه.
 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

یک قطار سریع با چراغ های روشن،عبور کرد و اتاقک سوزنبان را به لرزه درآورد.
شازده کوچولو:اینها خیلی عجله دارند پی چه می گردند؟
سوزنبان:حتی راننده قطار هم نمی داند!
_مگر از جایی که بودند راضی نبودند؟
_آدم هرگز از جایی که هست راضی نیست.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 



همیشه روزهایی است که انسان ، در آن ، کسانی را که دوست می داشته ، بیگانه می یابد ...!

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

«اگر تو ثروتمند باشی، سرما یک نوع تفریح می شود تا پالتو پوست بخری، خودت را گرم کنی و به اسکی بروی.

اگر فقیر باشی، برعکس، سرما بدبختی می شود؛ و آن وقت یاد می گیری که حتی از زیبایی ِ یک منظره زیر برف متنفر باشی.

کودکِ من! تساوی تنها در آن جایی که تو هستی وجود دارد، مثل آزادی. ما تنها توی رَحِم برابر هستیم.»

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه


هميشه آماده باش تا هر چيزي رو كه داري بتوني تو 30 ثانيه ترك كني


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

میخواهم حداقل یک نفر باشد که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف می زنم


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

گاهي زندگي كردن ،بيشتر از تير زدن به خود  دل و جرات مي خواهد...



ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

همیشه خوک‌ها تصمیم می‌گرفتند
سایر حیوانات هرگز نمی‌توانستند تصمیمی اتخاذ کنند ولی رای دادن را یاد گرفته بودند
 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

من همیشه زندگانی را بمسخره گرفتم، دنیا، مردم همه ش بچشم یک بازیچه، یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است. میخواستم بخوابم و دیگر بیدار نشوم و خواب هم نبینم.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 

آن کسی را که در آینه می‌دیدم، مردی غریبه در حمام یا دست‌شویی منزل من بود؛

کسی که نمی‌دانستم آیا او موجودی مضحک است یا جدی؟

مردی با بینی دراز و صورتی به سان ارواح ...

و آن وقت بود که از ترس تا آن جا که توان داشتم، با سرعت پیش ماری می‌رفتم تا از واقعیت وجود خویش مطمئن شوم.

 

 

 

....

از آینه دور شدم.

 

آن چه در آینه دیده بودم,برایم جالب و خوشایند بود.حتی لحظه ای هم به این مسئله فکر نکردم

که این خود من بوده ام که در آینه مشاهده کرده ام.

آن چه من دیده بودم دیگر یک دلقک نبود!

مرده ای بود که نقش یک مرده را بازی می کرد...

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

شاید بعضی ها در زندگی روزمره شان آدم های پستی باشند،اما در وضعیت بحرانی می توانند به قدیس تبدیل شوند.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

از درد های کوچک است که آدم می نالد وقتی ضربه سهم گین باشد لال می  شود.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 فقط یک گناه وجود دارد. و آن دزدی است...دروغ که بگویی حق کسی را از دانستن حقیقت می درزدی  


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

روباه گفت : آدم فقط از چیزایی که اهلی می کند میتواند سر درارد.
آدم ها دیگه برای سردرآوردن از چیزا وقت ندارند.
همه چیزرا همین جور آماده از دکان ها میخرند.
اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدم ها مانده اند بی دوست...

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

« انسانیت پیشرفت نخواھد کرد و آرام نخواهد گرفت و روی خوشبختی و آزادی و آشتی را نخواھد دید تا ھنگامی که گوشتخوار است.

 

در نتیجه گوشت خواری است که نژاد انسان فاسد شده پاکیزگی و سادگی نخستین خود را از دست داده است.

عادات و اخلاق او پر از آلایش و درشتی گردیده.

زیردست آزاری و درندگی و خون خواری انسان برای آن است که از خون حیوانات تغذیه می کند.

اگر بشر دست از کشتن حیوانات بردارد، آدم هم نخواهد کشت.»


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

در زندگي زخمهايي هست..

زخمهايي که مثل درد جزوي از گوشت و خون من شده اند.

مثل يک رفيق هميشگي همراه منند و بغايت با وفا.

دردي که مثل سوهان يا مثل خوره سر بر مي آورد و ذهنم را خراش مي دهد. اما اين، عين درد من است. من، اين بيرون گم شده ام..

 

من، انگار که با زخم بزرگ شده باشم.

عادتم شده است. من از ترکهاي روي ديوار هم براي خودم زخم مي سازم.

 

شايد بهتر باشد بگويم زندگي من گاهي زخمي مي شود که مثل خوره روحم را در انزوا مي خورد…

****************************************************

«رفتم جلو آینه، ولی از شدت ترس دست هایم را جلو صورتم گرفتم- دیدم شبیه، نه، اصلا پیرمرد خنزرپنزری شده بودم»

...

 

« آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود. فقط می خواهم پیش از آنکه بروم، دردهائی که مرا خرده خرده یا سعله گوشه ی این اتاق خورده است روی کاغذ بیاورم، چون به این وسیله بهتر می توانم افکار خودم را مرتب و منظم بکنم.»

 

*************************************************

فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، فقط او میتواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد..


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛ من از سکوت موریانه ها می ترسم ..


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

ای روز برآ که ذره ها رقص کنند                            آنکس که ازو چرخ و هوا رقص کنند

جان ها ز خوشی بی سرو پا رقص کنند              در گوش تو گویم که کجا رقص کنند

هر ذره که در هوا و در هامون است                     نیکو نگرش، که همچو ما مفتون است

هر ذره اگر خوش است، اگر محزون است           سرگشته خورشید خوش بی چون است

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی

در خودم حس میکردم تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود.

 

***

در رختخوابم میغلتم، یادداشتهای خاطره ام را به هم میزنم،

اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد.

پشت سرم درد
میگیرد، تیر می کشد،

شقیقه هایم داغ شده، به خودم می پیچم.

لحاف را جلو چشمم نگه میدارم، فکر میکنم - خسته شدم،

خوب بود میتوانستم کاسه سر خود را باز کنم و همه این توده

نرم خاکستری پیچ پیچ کله خودم را درآورده بیاندازم دور،

بیندازم جلو

سگ...


                                                                                    زنده بگور / صادق هدایت

 

 

***


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

«من تظاهر به شادی می‌کنم تا بتوانم در پس آن محو شوم.
خنده من دیواری سیمانی است.
این دیوار سیمانی هم چیزی نیست جز توهم که دیر یا زود فرو می‌ریزد،
 چون درون و بیرون به هم آمیخته‌اند.
اگر از هم جدایشان کنی، با دو چهره گمراه‌کننده
 مساله‌ای روبه‌رو می‌شوی که فقط می‌شود تحملش کرد، نه حل.»

 

***

«شما نمی‌دانید چه قدرتی در سکوت نهفته است. پرخاش، معمولاً چیزی جز تظاهر نیست؛

تظاهری که با آن می‌خواهیم ضعف‌مان را در برابر خود و جهان، پرده‌پوشی کنیم.

نیروی واقعی و پایدار، تنها در تحمل است.

فقط ضعفا هستند که بی‌صبر و خشن واکنش نشان می‌دهند

و با این رفتار، وقار بشری خود را ضایع می‌کنند.»

 

***



 -‌ «دشنام چیز وحشت‌زایی است.

دشنام، بزرگ‌ترین ابداع بشر یعنی زبان او را، ضایع می‌کند.»

 

***

 

 


 -‌ «خانه و زندگی؟ من با پدر و مادرم زندگی می‌کنم،

همین و بس.

البته اتاق کوچکی مخصوص به خود دارم.

ولی این پناهگاهی است که در آن‌جا می‌توانم ناآرامی درونم را پنهان کنم

و هر چه بیش‌تر گرفتارش شوم.»


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

هر كس مطابق افكار خودش دیگری را قضاوت می كند .

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 

زن ها ... تا حالا به زن ها فكر كردي؟ كي خلقشون كرده؟ خدا بايد يه نابغه بوده باشه

 

 

فیلم بوي خوش زن

آل پاچينو

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

نيما يوشيج در جشن يك سالگي فرزندش نوشت:
پسرم!
يك بهار، يك تابستان ، يك پاييز و يك زمستان را ديدي!
از اين پس همه چيز جهان تكراريست جز مهرباني....


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من


وین حل معما نه تو خوانی و نه من


از پس پرده گفتگویه من و تو


فردا چو پرده بیفتد نه تو مانی و نه من


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد.
اين دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد

 

صادق هدایت


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

دراین زمانه‌ی بی‌های‌وهوی لال‌پرست
خوشا به حال کلاغان قیل‌وقال‌پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه‌ی خود را
برای این همه ناباور خیال‌پرست

به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست

رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به پای هرزه‌علف‌های باغ کال‌پرست

رسیده‌ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری‌ست
به تنگ‌چشمی نامردم زوال‌پرست

 

 

محمد علی بهمنی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم   

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 

 

در میان پاره نوشته های بازمانده از نیچه،از جمله شعری خطاب به حافظ هست:

 

 

" به حافظ،پرسش یک آبنوش"

 

آن می خانه ای که تو از بهرِ خویش بنا کرده ای
گنجاتر از هر خانه ای ست،
می ای که تو در آن پرورده ای
همه-عالم آن را سَر کشیدن نتواند.
آن پرنده ای که[نام اش] روزگاری ققنوس بود،
در خانه میهمانِ توست،
آن موش که کوه زاد،
همان- خود تو ای!
همه و هیچ تو ای،می و می خانه تو ای،
ققنوس تو ای،موش تو ای،کوه تو ای،
که هماره در خود فرومی ریزی و
هماره از خود پَر می کشی-
ژرف ترین فرورفتگیِ بلندی ها تو ای،
روشن ترین روشنیِ ژرفناها تو ای،
مستیِ مستانه ترین مستی ها تو ای
-تو را، تو را-با شراب چه کار؟

(منبع:مقاله ی "نیچه و ایران"-داریوش آشوری)


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

وقتی انسانی دروغ میگوید
بخشی از وجود خودش را به قتل میرساند

اینها مرگ هایی کمرنگ هستند که:
انسان به اشتباه زندگی میخواند

کلیف برتون


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

ماني و مار مي شوم

نقش و نگار مي شوم

 نقش و نگار اگر تويي

 آينه كار مي شوم

 نقش تو و نامه اگر

  نامه اگر نگار و نقش
نامه نگار مي شوم 

 نقش و نگار اگر تويي
دست به كار مي شوي

 نقش و نگار اگر منم
دست به كار مي شوم

  نقش و نگار اگر تويي
نقش شكار تو منم 

صيد نگار تو منم
بَه چه شكار مي شوم

  نقش و نگار اگر تويي
زخم هزار نقش تو،

 نقش تو و نگار زخم
زخم هزار مي شوم 

 نقش و نگار اگر تويي
خال نگار نقش تو

 رهن قمار و نقش خال
رهن قمار مي شوم

 نقش و نگار اگر تويي
ماني و نقش مار اگر

ماني و مار نقش و نقش
ماني و مار مي شوم

 نقش و نگار اگر تويي


علي سيران

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

من دلم ميخواهد خانه اي داشته باشم پر دوست
كنج هر ديوارش دوستانم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو
هر كس ميخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد
شرط وارد شدنش شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن يك دل بي رنگ و رياست
بر درش برگ گلي مي كوبم
و به يادش با قلم سبز بهار مينويسم
خانه ي دوست اينجاست
تا كه سهراب نپرسد ديگر
                                  خانه ي دوست كجاست...؟


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 

تمام هستی را در جستجوی کسی بودم که مرد از او زاده شود اما کسی را نیافتم جز تو...

 

اینک مرد از تو زاده می شود و بر تو عشق می ورزد.

 

اهورا مزدا "


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر برده‏ عادات خود شوی،
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‏كنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند،
دوری كنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
كه حداقل یك بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی.

! امروززندگی را آغاز كن
!
 امروز مخاطره كن
!
امروز كاری كن
!
نگذار كه به آرامی بميري
!
شادی را فراموش نكن

پابلو نرودا

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

 
 

 

کفرو ایمان چه به هم نزدیک است

مرز درعقل وجنون باریک است

 

 

 

عشق هم دردل ما سردرگم

 

مثل ویرانی وبهت مردم
 

 

خون چرا در رگ من زنجیراست؟

 

زخم من تشنه ترازشمشیراست

 

مستم ازجام تهی حیرانی!!!!

 

باده نوشیده شده پنهانی!!!!

 

من ورسوایی واین بار گناه ؟

 

تو وتنهایی وآن چشم سیاه

 

ازمن تازه مسلمان بگذر

 

بگذر!بگذر!ازسرپیمان بگذر!بگذر!




ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

روحي که در درد پخته مي شود آرام مي گيرد. احساسي که در هيچ گوشه اي از هستن آرام نميتواند يافت ، آرام ميگيرد . کسي که ميداند کسي از راه نخواهد رسيد به يقين مي رسد . غم هنگامي بي آرامت مي کند که دلواپس شادي هم باشي، آرامش غمگين


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

منوچهر احترامي

 

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن  به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه



سیمین : پدرت اصلا میفهمه که تو پسرشی
نادر : اون نمیدونه من پسرشم ، ولی من که میدونم اون پدرمه 

 فیلم مخمصه

"
هميشه آماده باش تا هر چيزي رو كه داري بتوني تو 30 ثانيه ترك كني"


قيصر

اگه پير شدن به اينه كه دل آدم كوچيك شه خدايا منو پير نكن كه اصلا حوصله شو ندارم



اعتراض

شادروان مهدي فتحي : ما کاری به حکم نداریم
حکم رو کاغذ مال محکمه ست
اصلیت حکم مال خداست
که ما و منش ریخته و گلریزون می کنیم واسه کسی که
آزاد میشه از این چاردیواری
که همه ی دنیا چاردیواریه

کرم مرتضی علی
یه مرد که واسه ی شرف و ناموسش
دوازده سال رو کشیده
وجدانش بالاتر از این پولهاس که کاغذیه

سلامتی سه تن، ناموس و رفیق و وطن
سلامتی سه کس، زندونی و سرباز و بی کس
سلامتی باغبونی که زمستونشو از باهار بیشتر دوست داره
سلامتی آزادی، سلامتی زندونیای بی ملاقاتی..."



متولد ماه مهر

محمد رضا فروتن

بيا قسم بخوريم كه ديگه قسم نخوريم

 


مدار صفر درجه

شهاب حسینی

تو را به جاي همه کساني که که نشناخته ام دوست مي دارم.
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيسته ام دوست مي دارم.
براي خاطر عطر نان گرم و برفي که آب مي شود و براي خاطر نخستين گلها.
تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم.
تو را به جاي همه کساني که دوست نميدارم دوست مي دارم.



Sin City

جهنم اینه که هر روز صبح که از خواب پا میشی ندونی برای چی زنده ای


 


رامسس در فیلم ده فرمان خطاب به نفرتیتی 

تو مال من خواهی شد همچون سگ ام .....اسب ام ....و شاهین ام جز اینکه من تو رو را بیشتر از آنان دوست خواهم داشت و کمتر از آنها به تو اعتماد دارم !
****

 


اجاره نشينها :داريوش مهرجويي

عباس آقا (عزت الله انتظامي) : اكبر ، بيا بپر برو دكون پيش عسگري ، بهش بگو واسه سي چهل نفر ، چرخ كرده و راسته جور كنه . خس مسشو ، رگ و ريششو قشنگ بگيره صافش كنه . شيشلیك آجري باشه ها . سوسه موسه بهت نده !



سوته دلان :علي حاتمي

مجيد (بهروز وثوقي) : خوش به سعادتتون كه مي‌رين روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما كه دنيامون شده آخرت يزيد . كيه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجيد تو رو چه به روضه ، روضه خودتي ، گريه كن نداري ، وگرنه خودت مصيبتي ، دلت كربلاس

مجيد : آخ كه چقدر دشمن داري خدا ، دوستاتم كه ماييم ، يه مشت عاجز عليل ناقص عقل كه در حقشون دشمني كردي .



سگ کشی :بهرام بیضایی

گلرخ کمالی (مژده شمسایی) : با زخم باید ساخت ؛ طول می‌کشه ولی خوب می‌شه


 


مترجم : سیدنی پولاک

هرکی یک نفر رو از دست می ده می خواد از یک کسی انتقام بگیره اگرم کسی رو پیدا نکنه می خواد از خدا انتقام بگیره


حاجي‌واشنگتن : علي حاتمي

فكر و ذكرمان شد كسب آبرو، چه آبرويي، مملكت‌رو تعطيل كنيد، دارالايتام داير كنيد درست‌تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه مي‌آيد، قحطي است، دوا نيست، مرض بيداد مي‌كند، نفوس حق‌النفس مي‌دهند، باران رحمت از دولتي سرقبله عالم است و سيل و زلزله از معصيت مردم. ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهل‌تر. ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مهر نكبت زده، چشم‌ها خمار از تراخم است، چهره‌ها تكيده از ترياك.

 

 

داریوش ارجمند در نقش امیرکبیر فیلم ناصر الدین شاه آکتور سینما

اگر نیت یکساله دارید؛برنج بکارید
اگر نیت 10 ساله دارید ؛درخت غرس کنید
اگر نیت 100 ساله دارید ؛آدم تربیت کنید,
سینما تو گراف آدم تربیت میکند...


 


پدرخوانده

  
آل پاچينو : پدرم پيشنهادي بهش داد كه نتونست رد كنه.لوكا براتسي يه اسلحه گذاشت روي سرش و پدرم بهش گفت يا امضاش بايد پاي قرارداد باشه يا مغزش



پدرخوانده

آلن دلون: پدرم هميشه ميگفت:دوستانتو به خودت نزديك كن و دشمنانتو نزديك تر



وكيل مدافع شيطان

آل پاچينو : نگاه كن ولي دست نزن
دست بزن ولي امتحان نكن
امتحان كن ولي مزمزه نكن



بوي خوش زن

آل پاچينو : زن ها ... تا حالا به زن ها فكر كردي؟ كي خلقشون كرده؟ خدا بايد يه نابغه بوده باشه

 


پدرخوانده

جايي كه آل پاچينو جلوي پدر دختر محبوبش مي ايسته و ميگه
اسم من مايكل كورليونه ... يه آمريكايي ام كه تو سيسيل مخفي شدم ... خيليا ممكنه واسه اين اطلاعات بهت پول بدن اما بدون كه دخترت بي پدر ميشه ... عوض اينكه صاحب شوهر بشه


صورت زخمی

آل پاچینو : من همیشه راست میگم حتی موقعی که دروغ میگم



city hall

آل پاچینو : اهمیت یک مرد از دشمنانش معلوم میشه نه از دوستانش



مادر: علي حاتمي

محمدابراهيم (محمدعلي كشاورز) : خورشيد دم غروب ، آفتاب صلات ظهر نمي‌شه ، مهتابيش اضطراريه ، دوساعته باتريش سه‌ست ، بذارين حال كنه اين دماي آخر ، حال و وضع ترنجبين بانو عينهو وقت اضافيه بازيه فيناله ، آجيل مشگل گشاشم پنالتيه ، گيرم اينجور وجودا ، موتورشون رولز رويسه ، تخته گازم نرفتن سربالايي زندگي رو ، دينامشون هم وصله به برق توكل ، اينه كه حكمتش پنالتيه ، يه شوت سنگين گله ، گلشم تاج گله !



اعتراض : مسعود كيميايي

اميرعلي (داريوش ارجمند) :‌ اين دفعه مثل هميشه نيست ، گوشاتو باز كن ... فقط يه دفعه بياي تو حرفم ، جنازه‌تم پشيمون مي‌شه ... به رديف از اول مي‌گم ...



كمال الملك : علي حاتمي

عضدالملك (هوشنگ بهشتي) : ان شاالله كه سال آينده اين باغبان پير خدمتگزار ، توفيق تقديم نهال بومندي ديگري داشته باشد .
ناصرالدين شاه (عزت الله انتظامي) : اميدوار نباش ، مدرسه‌ي هنر مزرعه‌ي بلال نيست آقا ، كه هر سال محصول بهتري داشته باشد . در كواكب آسمان هم يكي مي‌شود ستاره‌ي درخشان ، الباقي سوسو مي‌زنند .


گاوخوني : بهروز افخمي

راوي (بهرام رادان) : بابا ! راس مي‌گن كه مادر از دست تو دق كرد و مرد ؟
پدر (عزت الله انتظامي) : نه . من از دست مادرت دق كردم .
راوي : ولي وقتي كه تو مردي مادرم زنده نبود .
پدر : زنده نبود ، ولي من هر شب خوابشو مي‌ديدم .
رواي : منم هر شب خواب تو رو مي‌بينم .
پدر : پس بپا دق نكني .




مسافران

بهرام بیضایی

لعنت به جاده ها، اگه معنی شون جدایی یه!



هامون

داریوش مهرجویی

اگه من اونی باشم که تو می خوای، که دیگه من من نیست. یعنی من خودم نیستم



شب ها روشن


فرزاد موتمن


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:دیالوگهای ماندگار سینما, توسط  بروفه

از کامو می پرسند : تو که در جهان مسئولی را نمی شناسی و به خدا معتقد نیستی ، و برای خودت طرف مقابلی قائل نیستی که اعتراضت را بشنود ، پس فریاد اعتراضت ، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ وقتی معتقدی که گوشی برای شنیدن نیست ، چه دلیلی هست برای اعتراض کردن و فریاد کشیدن؟می گوید :
اعتراض نمی کنم تا مخاطبی بیابم یا مسئولی را بیدار کنم و یا سرزنش کنم ، اعتراض میکنم چون نمیتوانم اعتراض نکنم ؛ اعتراض میکنم که اگر نکنم ، نظامی را که بر انسان حاکم است ، و وضع موجود را پذیرفته ام و بدان تسلیم و با آن همراه شده ام ، در حالی که میخواهم نفی کننده باشم ، نه تسلیم شونده و پذیرنده .
 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

هر کجا هستم باشم      زمین مال من است پنجره،فکر،هوا ، عشق ،زمین مال من است          زندگی رسم خوشایندی است          زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ             پرشی دارد اندازه عشق          زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود   زندگی خالی نیست مهربانی هست ،سیب هست          ایمان هست              آری تا شقایق هست زندگی باید کرد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

یاد من باشد هرچه پروانه که می افتد در آب زود از آب درآرم  یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد یاد من باشد  تنها هستم   ماه بالای سر تنهای است 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد