دل نوشته
 
Design by : NazTarin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

 

من بهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درخت ام تو بهار
ناز انگشت های بارون تو باغ ام میکنه
میون جنگل ها تاق ام میکنه.
تو بزرگی مثل شب.
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی مثل شب.
خود مهتابی تو اصلا خود مهتابی تو .
تازه ، وقتی بره مهتاب و ،هنوز
شب ِ تنها
باید
راه دوری بره تا دم دروازه ی روز
مث شب گود و بزرگی
مث شب.
تازه ، روزم که بیاد
تو تمیزی
مث ِشبنم
مث ِ صبح.
تو مث ِ مخملی ابری
مث ِ بوی علفی
مث ِ اون ململ ِ مه ِ نازکی
اون ململ ِ مه
که رو عطر علفا ، مثل بلاتکلیفی
هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتن
میون مرگ و حیات .
مث ِ برفائی تو .
تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مث ِ اون قله مغرور ِبلندی
که به ابرای سیاهی و بادای ِ بدی می خندی...

من بهارم تو زمین
من زمین ام تو درخت
من درختم تو باهار،
ناز انگشتای بارون ِ تو باغ ام میکنه
میون جنگل ها تاق ام میکنه.
 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه


هميشه آماده باش تا هر چيزي رو كه داري بتوني تو 30 ثانيه ترك كني


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

شاید بعضی ها در زندگی روزمره شان آدم های پستی باشند،اما در وضعیت بحرانی می توانند به قدیس تبدیل شوند.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

« انسانیت پیشرفت نخواھد کرد و آرام نخواهد گرفت و روی خوشبختی و آزادی و آشتی را نخواھد دید تا ھنگامی که گوشتخوار است.

 

در نتیجه گوشت خواری است که نژاد انسان فاسد شده پاکیزگی و سادگی نخستین خود را از دست داده است.

عادات و اخلاق او پر از آلایش و درشتی گردیده.

زیردست آزاری و درندگی و خون خواری انسان برای آن است که از خون حیوانات تغذیه می کند.

اگر بشر دست از کشتن حیوانات بردارد، آدم هم نخواهد کشت.»


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

در زندگي زخمهايي هست..

زخمهايي که مثل درد جزوي از گوشت و خون من شده اند.

مثل يک رفيق هميشگي همراه منند و بغايت با وفا.

دردي که مثل سوهان يا مثل خوره سر بر مي آورد و ذهنم را خراش مي دهد. اما اين، عين درد من است. من، اين بيرون گم شده ام..

 

من، انگار که با زخم بزرگ شده باشم.

عادتم شده است. من از ترکهاي روي ديوار هم براي خودم زخم مي سازم.

 

شايد بهتر باشد بگويم زندگي من گاهي زخمي مي شود که مثل خوره روحم را در انزوا مي خورد…

****************************************************

«رفتم جلو آینه، ولی از شدت ترس دست هایم را جلو صورتم گرفتم- دیدم شبیه، نه، اصلا پیرمرد خنزرپنزری شده بودم»

...

 

« آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود. فقط می خواهم پیش از آنکه بروم، دردهائی که مرا خرده خرده یا سعله گوشه ی این اتاق خورده است روی کاغذ بیاورم، چون به این وسیله بهتر می توانم افکار خودم را مرتب و منظم بکنم.»

 

*************************************************

فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، فقط او میتواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد..


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی را خراب نمی کند؛ من از سکوت موریانه ها می ترسم ..


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

ای روز برآ که ذره ها رقص کنند                            آنکس که ازو چرخ و هوا رقص کنند

جان ها ز خوشی بی سرو پا رقص کنند              در گوش تو گویم که کجا رقص کنند

هر ذره که در هوا و در هامون است                     نیکو نگرش، که همچو ما مفتون است

هر ذره اگر خوش است، اگر محزون است           سرگشته خورشید خوش بی چون است

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی

در خودم حس میکردم تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود.

 

***

در رختخوابم میغلتم، یادداشتهای خاطره ام را به هم میزنم،

اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد.

پشت سرم درد
میگیرد، تیر می کشد،

شقیقه هایم داغ شده، به خودم می پیچم.

لحاف را جلو چشمم نگه میدارم، فکر میکنم - خسته شدم،

خوب بود میتوانستم کاسه سر خود را باز کنم و همه این توده

نرم خاکستری پیچ پیچ کله خودم را درآورده بیاندازم دور،

بیندازم جلو

سگ...


                                                                                    زنده بگور / صادق هدایت

 

 

***


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

«من تظاهر به شادی می‌کنم تا بتوانم در پس آن محو شوم.
خنده من دیواری سیمانی است.
این دیوار سیمانی هم چیزی نیست جز توهم که دیر یا زود فرو می‌ریزد،
 چون درون و بیرون به هم آمیخته‌اند.
اگر از هم جدایشان کنی، با دو چهره گمراه‌کننده
 مساله‌ای روبه‌رو می‌شوی که فقط می‌شود تحملش کرد، نه حل.»

 

***

«شما نمی‌دانید چه قدرتی در سکوت نهفته است. پرخاش، معمولاً چیزی جز تظاهر نیست؛

تظاهری که با آن می‌خواهیم ضعف‌مان را در برابر خود و جهان، پرده‌پوشی کنیم.

نیروی واقعی و پایدار، تنها در تحمل است.

فقط ضعفا هستند که بی‌صبر و خشن واکنش نشان می‌دهند

و با این رفتار، وقار بشری خود را ضایع می‌کنند.»

 

***



 -‌ «دشنام چیز وحشت‌زایی است.

دشنام، بزرگ‌ترین ابداع بشر یعنی زبان او را، ضایع می‌کند.»

 

***

 

 


 -‌ «خانه و زندگی؟ من با پدر و مادرم زندگی می‌کنم،

همین و بس.

البته اتاق کوچکی مخصوص به خود دارم.

ولی این پناهگاهی است که در آن‌جا می‌توانم ناآرامی درونم را پنهان کنم

و هر چه بیش‌تر گرفتارش شوم.»


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

هر كس مطابق افكار خودش دیگری را قضاوت می كند .

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط  بروفه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد